پیام بزرگمهر

تعمقی بر مجهولات و نگرشی دیگر بر زیستن

پیام بزرگمهر

تعمقی بر مجهولات و نگرشی دیگر بر زیستن

ما هیچ نیستیم

شامگاهان که مرکب آفتاب، باختران دور دست را درنوردید، اختران یک به یک از کاشانه های خود به در آمده تا شبانگاهان و سحر را بر اورنگ سروری آسمانها تکیه زنند..شب هنگام پهنه بیکران آسمان جولانگاه عشق بازی ستارگان با ناظران دنیای ماورا؛ می شود که با چشمک و عشوه  از ما دلبری می کنند..آنگاه که چادر عزای خورشید بر تارک زمین گسترده شده،در آسمان بزم اختران برپاست،که سخاوتمندانه وبه دور از چشمداشتی،هر شب تو را به جشن خود فرا می خوانند....اما ما انسانها چنان مسحور تماشای دنیای کوچک پیرامون شده ایم که شگفتیهای ماورا؛ برایمان نامانوس گشته...و گیتی چنان بر دیدگانمان خرد جلوه می کند که دچار نوعی خودشیفتگی کودکانه شده ایم و خویش را محور و مرکز کائنات می دانیم..و بی شک،چنین تلقیاتی،در اثر ناآگاهی ما از جایگاهمان در مقابل کل هستی است...

 

بر اساس دانسته های نوین و بنا به گفته دانشمندان علوم فضایی،زمین تکه سنگی تقریبا کروی است که به همراه هفت سیاره دیگر بر گرد ستاره ای نزدیک به نام خورشید در حال گردش است..این سیاره و شش میلیارد انسان ساکن آن از مدار زحل،بصورت نقطه ای نورانی در حد پیکسل قابل رویت است..خورشید با 8 سیاره خود در فاصله 10000 سال نوری از لبه و 28000 سال نوری از مرکز کهکشان راه شیری قرار گرفته که هر 240 میلیون سال یکبار،مرکز کهکشانی که حاوی 200_100 میلیارد خورشید کوچک و بزرگ است را گردش می کند..نزدیکترین همسایه کهکشانی ما، با فاصله2/2 میلیون سال نوری دارای 2000 میلیارد خورشید کوچک و بزرگ است.جهان به یک یا دو کهکشان محدود نمی شود بلکه کیهان حاصل از بیگ بنگ(big bang) ،در وسعت 20_15 میلیارد سال نوری با میلیاردها کهکشان گسترده شده است...(1)

 

از نوشته های فوق چه نتیجه ای حاصل می شود؟؟آیا جز این است که گیتی خارج از تصور ما بزرگ است؟؟و یا اینکه ما بیش از اندازه و خارج از تصور کوچکیم...زمین ذره بسیار بسیار ناچیزی از آسمانیست که آنرا می بینیم.هر یک از ما انسانها نقطه بسیار بسیار کوچکی از آن زمین بسیار بسیار ناچیز هستیم، که عملا می توان هر انسان را یک اپسیلون فرض کرد و از او در مقابل کل جهان چشم پوشی کرد و نادیده گرفت...به عبارتی ما چیزی نزدیک به صفر هستیم،یعنی آنقدر ریز که می توان گفت ما هیچ هم نیستیم...

 

بنا به طبیعت خلقت،ما فقط از پنج حس بویایی،شنوایی،چشایی،بینایی و لامسه برای ادراک،برخورداریم..و مغز انسان مجموع برآیند مولفه های این پنج حس را بصورت ادراک در خود ثبت می کند...اما بر این باورم که در جهان به این بزرگی پدیده های بسیاری هستند که توسط حواس پنجگانه ما قابل درک نمی باشند،پدیده های بسیار زیادی فراسوی  مرزهای زمینی ما وجود دارند که به دلیل خارج بودن از حوضه درک ما،از آنها بی اطلاعیم..شعور ما شکل ضعیفی از شعور بی حد و مرز لایتناهی است..بی شک انواع دیگری از ادراک در سراسر گیتی گسترش یافته که ما با این سطح ضعیف از شعور انسانی خویش،قادر به فهم آن نیستیم..علم ما نسبت به کائنات،مانند اندازه مان نسبت به آن،بسیار ناچیز و در حد صفر است و شاید این علم ناقص،کفایت امورات دنیوی ما را هم نکند..

 

با همه این احوال شگفت از انسانی هستم که در اثر غفلت از شرایط عینی،خویش را چنان بزرگ و کامل قلمداد می کند که با همه کوچکی و نقصانش در ادراک و علم،خود را در مقام نفی وجود واجب الوجود می بیند..

انسانی که با تکیه بر حواس ناقص پنجگانه خود،وجودی را نفی می کند که لاجرم شعور مطلق و لایتناهی است..

انسانی که، نظام خلقت را معلول تصادفی بودن دنیا می داند،غافل از آنکه پدیده های تصادفی نظم نمی آفرینند..

انسانی که با تمام محدودیت در ادراک به خود حق می دهد در مورد مسائل خارج از محدوده درک انسانی ،به صورت مطلق سخن براند..

 انسانی که وجود کائنات را به یک انفجار بزرگ به نام "بیگ بنگ" ارتباط می دهد،اما هیچ از خود نمی پرسد همین اتفاق به فرمان چه کسی بوده؟؟و آیا نباید برای چنین اتفاق بزرگی،نیروی بزرگتری در کار باشد؟؟؟ما انسانها زمانی که هسته اتم را شکافته و از آن انفجاری پدید می آوریم، حضور نیرو و شعوری مسلط بر این اتفاق، یعنی اراده انسان را مشاهده می کنیم.اما آیا می توان وقوع و پیدایش کائنات،با آن نظام پیچیده را ،بی دخالت اراده برتر، و قائم به ذات دانست؟؟

همین انسان هیچی که به خاطر مسائل هیچ تر،بر دیگر همنوعان ناروا می دارد..همین انسان هیچی که با غرور،تکبر،ظلم،دروغ،خیانت و هر ناشایستی دیگر،بدیهایی به بزرگی دنیا می کند...

و همین انسانی که اگر انسانیت نداشته باشد هیچ نیست...

بار دیگر به دنیا بنگرید ...

 

 

(1) هر سال نوری معادل 90000000000000 کیلومتر است.

پی نوشت: نوشته های فوق،حاصل سفر دو روزه اخیرم به یکی از روستاهای دور افتاده بندر جاسک و شب زنده داری برای رصد آسمان پر ستاره آنجا بود.

نظرات 22 + ارسال نظر
سیدجلال جمعه 16 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 06:09 ب.ظ http://kolger.blogsky.com/

سلام

در مورد ای بخش بیشته توضیح هاده:

انسانی که وجود کائنات را به یک انفجار بزرگ به نام "بیگ بنگ" ارتباط می دهد،اما هیچ از خود نمی پرسد همین اتفاق به فرمان چه کسی بوده؟؟و آیا نباید برای چنین اتفاق بزرگی،نیروی بزرگتری در کار باشد؟؟؟ . . .

سلام سید...
نظریه بیگ بنگ:
آغاز کائنات را از یک هسته اتم در فضا و زمان صفر مى داند زیرا آن هنگام هنوز فضا وزمان آغاز نشده بود. تصور بکنید که تمام کائنات در یک هسته اتم یاحتى کوچکتر از آن جاى داشت و در یک لحظه این فضا و زمان آغاز مى شود یعنى اینکه یک انفجار بزرگ که حاصل گرانش شدید ناشى از فشردگى بوده، شروع شد. این واقعه بین سیزده تا پانزده میلیارد سال پیش رخ داده است، درحقیقت این حادثه از آن نقطه صفر شروع مى شود. قابل ذکر است که باوجودچنین فشردگى اى طبیعتاً دماى بسیار زیادى در لحظه کمى قبل از انفجار بزرگ حاکم بوده است. هنگامى که فضا وزمان شروع به بزرگ و باز شدن کرد، دما مدام رو به کاهش بوده به طورى که تخمین زده مى شود وقتى فقط یک ثانیه ازتشکیل کائنات مى گذشته است ده میلیارد کلوین نزول دما داشته ایم. انبساط جهان به قدرى شدید رخ داده است که از اندازه کوچکتر از یک هسته اتم در یک لحظه به اندازه کره زمین بزرگ مى شده، یعنى انبساط و تورم بعد از بیگ بنگ شروع شده بود اما هنوز کهکشانها به وجودنیامده بودند. نور آغاز کائنات بود سپس بعداز نور، ماده ایجاد شد و شاید بعد از دو میلیارد سال از انفجار بزرگ کهکشانها شکل گرفتند و خورشید ما یکى از ذرات کوچک آنهاست...

اگر فرضیه وجود جهان بعد از بیگ بنگ را قبول کنیم،می دانیم جهان قدیم(ازلی)نبوده بلکه حادث است و بعد از این انفجار ماده،زمان و مکان بوجود آمده است..اما چه شد که این انفجار رخ داد؟؟؟آن ماده بسیار چگال اولیه از کجا آمده است؟؟و وجود گرانش و فشار بسیار زیادی که باعث انفجار اولیه شد در اثر چه بوده؟؟تمام اینها سوالاتیست که بی پاسخ می ماند...هر چند ادعای اخیر برخی از دانشمندان علم فیزیک مبنی بر وجود کیهانی قبل از بیگ بنگ است که بعد از انبساط و سرد شدن گرانش منفی شدیدی بر آن وارد شده و دچار انقباض شده و هسته اولیه بیگ بنگ را تشکیل داده...ولی باز هم جای سوال اینجاست که آن کیهان قبلی چطور بوجود آمده؟آیا آن حادث نبوده؟؟ و ...
در نهایت برای تمام این مسائل به یک پاسخ می رسیم..و آن هم اینکه قدرتی وجود داشته که اراده او علت اولیه وجود کائنات است...

خودتی شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:23 ق.ظ

مینگریم مگه انسان خوب نیست؟

گمان می کنم منظور بنده را درست متوجه نشده اید..شاید هم من بد بیان کرده ام...در اینجا بحث خوبی و بدی نیست..خوبی و بدی دو تعریف نسبی از امور هستند که ارتباطی با بحث ما ندارند...

سمند صفر شنبه 17 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 07:59 ب.ظ

سلام بی زیگموند فروید بندر و سورو
سال خاشی بی شما ارزو اکنم

سلام..ممنون..حسابی خندیدم

جغد بندری دوشنبه 19 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:58 ق.ظ http://halhalok.blogsky.com/

سلام. نوشته اونت بسیار مفید وبا ادبیات خوبی نوشته بوده .
درود...بزرگمهر

سلام..بسیار متشکرم دوست گرامی

فریده قاسمی سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:33 ق.ظ http://dokhtekong.blogsky.com

سلام کاکا پیام.....شایسته بود زودتر از اینا خدمت میرسیدم و سال نو رو تبریک میگفتم....آرزو می کنم سالی سرشار از سلامتی و شادکامی داشته باشین...راستی پست قبلی تون چقدر ناامیدی درش موج میزنه ! باوجوداینکه اونرو خوندم ولی سعی میکنم نخونده بگیرمش !!!

سلام خواهر خوب و مهربان...شما هر وقت تشریف بیاورید قدمتان بر دیدگان ما جا دارد...بنده نیز سال و عاقبتی نیکو و مالامال از کامیابی و شادکامی برایتان آرزومندم...

عاری سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:31 ق.ظ

واقعا ما انسانها کوچیکیم!
زیبا و قابل اندیشیدن بود دوست گلم. موفق باشی

سپاسگزارم دوست...

بنگری سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:44 ب.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام اقای بزرگمهر ..
خسته نباشید ..
این کره کوچک بنام زمین که ما انسانها بر روی آن زندگی می کنیم چقدر رازها دارد . این عالم و آن عالم و سیاره ها و ستاره ها ..همه خلقت خدای بزرگ ..اینها را چه زیبا و جالب بیان نمودی ...
ما انسانها هر چی اوج بگیریم ..هر چی بالا و والا باشیم هنوز و هنوز یک ذره هستیم ! این همه افاده ..این همه غرور بی رویه ..این همه ظلم و ستم به همنوعان خود ..این همه نگریستن به انسان فقط بعنوان یک طمع.. یک نیاز مصلحت آور برای خود ... که هر گاه خواستیم به سویش روی آوریم و اگر نیاز نباشد آن را در محور فراموشی قرار دهیم . اینها همه برای چی ؟ مسیر من و مسیر تو همان است . بازگشت به سوی او ...
اخر که چی باشد ...اخر به کجا می رسد ..من ساده با توی مغرور با چند متر پارچه سفید زیر همین خاکی که من دفن خواهم شد تو هم دفن خواهی شد ! اما شاید من ساده به خاطر اعمال نیکم یک تکه پارچه سفید هم نصیبم باشد اما تو چه شاید این تکه پارچه هم نصیبت نباشد !
انسان را بخواه بخاطر ذات انسانیتش...
بله ...پادشاه باشیم یا فقیر ...باز هم در نزد متعال یکتا کوچک هستیم .
قابل تامل بود ..
همیشه موفق و موید باشید



سلام دوست گرامی...زنده باشید...عمیق می اندیشید...شما نیز همیشه موفق و موید باشید...

مهرگان پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:50 ق.ظ http://bandarmehr.blogfa.com

سلام سلام
خسته نباشی
ممنونم از اطلاعاتی که در اختیارم گذاشتی (ایلام و عیلام)
در مورد دانیال نبی و شوش اولین باره (مطالبی رو که فرمودین ) میشنوم
واقعا سندیت داره؟

سلام بر شما..شما هم خسته نباشی...به هنگام حمله اعراب به ایران،عربها شهرها را تاراج و مقبره ها را ویران می کردند..ایرانیها برای جلو گیری از تخریب این بناها دست به حربه هایی زدند..یکی از این حربه ها فریب اعراب بوده..به عنوان مثال برای ممانعت از تخریب مقبره بهرام گور که پادشاه بسیار محبوبی بوده،به اعراب گفتند که این مقبره از آن دانیال نبی است(البته دلایلی هم برای اعراب جاهل آورده بودند)..و همچنین برای جلوگیری از تخریب مقبره کوروش ،آن قبر را از آن مادر سلیمان خواندند...و اعراب که انبیای سامی نژاد را اولیای خدا می دانستند ،با دیده احترام بر آن مقابر نگریستند..وحتی هنوز جای جای ایران،از جمله در بیابانها و کوهها دور دست آثاری از قدمگاه و مقابر امامان و امام زادگان مشاهده می کنیم..این ابنیه ها نیز متعلق به دوران قبل از ورود اعراب به ایران است و هیچ سنخیتی با اسمی که هم اکنون بر آنها گذاشته شده ندارد و بلکه قبر یا آتشکده یا مهرابه های زمان ما قبل اعراب بوده اند که برای دوری از گزند و آسیب اعراب بدین شکل در آورده شده اند... در مورد سندیت این نوشته ها باید عرض کنم مورخان و کاوشگران تاریخ جملگی به چنین نتیجه ای رسیده اند(بسیاری دیگر از مقبره ها نیز در دوران صفویه به قدمگاه تبدیل شده و تقدس یافتند)...
هر چند موضوع این کامنت ارتباطی به مبحث این پست نداشت اما بر خود واجب دانستم پاسخ شما دوست گرامی را بدهم...پیشنهاد می کنم شما هم تحقیقاتی انجام بدهید..و اگر نتیجه ای غیر از این یافتید بنده را بی خبر نگذارید..... برقرار باشید دوست

بندرجاسک-فرزاد بادروج پنج‌شنبه 22 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:39 ب.ظ http://www.jaski.ir

سلام پیام عزیز.
بعد از خوندن این مطلب واقعا احساس بی هیچی و پوچی دئر این منظومه و دنیا می کنم.واقعا ما از صفر هم حتی پائینتر و بی ارزش تریم.
رصد آسمان پرستاره روستاهای احتمالا حوزه شرق جاسک حوصله میخواد.سال قبل بود که رفتیم روستای گابریگ و شب را اونجا موندیم.قرار شد اخر شب هر کی از ما یه قسمت از اسمون را نیگاه کنه و ستارگان را بشماره ولی...
خدائیش عجب خدایی ما داریم.
یه گله هم از شما دارم.جاسک میای حتی خبری هم نیمدی به من.
من که متنی در اول فروردین نوشتم و گفتم که هر کی میخواد بیاد جاسک قدشم روی چشم و بهم اطلاع بده ولی...
موفق باشی

سلام فرزاد عزیز...عذز بنده را بپذیرید دوست گرامی.این اولین سفرم به جاسک بود،که در معیت اقوام سببی و دوستان جاسکی مان بسیار خاطره آفرین شد...سعادتی نبود تا زیارتتان کنیم..بندرعباس تشریف آوردید قدمتان روی چشممان جا دارد...
شما هم موفق باشید

کنگستان دوشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:42 ب.ظ http://kongestan.blogfa.com

سلام بر دوست عزیزم آقای بزرگمهر ...امیدوارم درسال جدید موفق وپایدار باشید
واقعا جهان پیچیده ای است ما انسان ها بر کره زمین و زمین هم عضوی از منطومه شمسی وآن هم منطومه شمسی ای که عضوی است از کهکشان راه شیری. طول این کهکشان هزار میلیون میلیارد کیلومتر با صد میلیارد ستاره هر ستاره در مرکز یک منظومه ، حدود صد میلیارد منظومه در کهکشان راه شیری !!!وکهکشان راه شیری یکی از یک میلیارد کهکشان شناخته شده ...
و آن هم انسانی که خداوند همه ی این جهان پیچیده را فقط وفقط برای او آفریده و آیا شایسته است این انسان در این جهان غرور ،تکبر،ظلم ،دروغ، خیانت و...ودیگر صفات مذموم اخلاقی را پیشه گیرد واز انسانیت فاصله گیرد وبه گفته شما((انسانی که اگر انسانیت نداشته باشد هیچ نیست)
موفق و پایدار باشید

سلام دوست و برادر گرانقدر..بنده نیز متقابلا سالی مملو از شادی و نیکویی برایتان آرزومندم..شما نیز موفق و پایدار باشید.

ماه لی لی سه‌شنبه 27 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:13 ب.ظ http://http://www.abi-e-aram.blogfa.com/

درود...از یافتن شما شادمانم..........
اندیشه نوشتاری ات بی هیچ رفت وبرگشتی مرا تا چوبه دار منصور کشاندو(بینهایت تو) شمس تبریزی وآن خط مجهول...
زیبا می اندیشی وزیبا مینویسی..دست مریزاد...
ومخالی* پرسیده بودی یعنی چه؟
همان مم خالو....خیلی صمیمانه بگویم من وتو خیلی نزدیک وخیلی دوریم.....

درود بر شما...شاید نوع اندیشه انتزاعی که تلویحا به آن پرداخته شده گویای قرابتی در افقهای دیدمان است و خود باعث حسن التفات شما نسبت به بنده گشته...سپاس از شما

لاتیدان پنج‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:53 ب.ظ

سلام

سلام از ما برادر..درود

چوک سورو یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:54 ق.ظ http://suru.blogsky.com

با سلام خدمت همشهری عزیزم وبا ارزوی سلامتی وموفقیت .

گفتمان جالبی مطرح نموده اید ، پدیده چون بیگ بنگ ، ؛ وجود واجب الوجود ؛ شعور مطلق و لایتناهی ؛ و........ اینها را می توان با یک بعله ساده پزیرفت یا با یک نه ساده رد نمود که دیگر جای برای گفتمان پیرامون چنین پدیده های باقی نخواهد گذاشت .
بیگ بنگ یک تئوری است ، تئوری که طی چند دهه اخیر مطرح شده است ، و کسی بر مطلق بودن ان حکمی صادر نکرده است . راه برای گفتمان بیشتر باز است .
یادمان نرفته باشد ، نظریه گردش زمین به دور خود و خورشید .زمانی که توسط گالیله مطرح گردید یک تئوری بیش نبود که مغز کوچک اکثریت بشر ان زمان پذیرای شنیدن ان نبود ، حتی انانی که خود را پیروان ؛ شعور مطلق ، می دانستند از شنیدن این سخنان گالیله بر افروخته شده و فتوای نابودی این انسان بزرگ صادر نمودند . اما امروز ه کسی بر گردش زمین به دور خورشید دیگر شکی ندارد حتی پیروان شعور مطلق هم در برابر این درک وشعرو گالیله مجبورند سر تعظیم فرو اورند !

اما پیروان نظریه ؛، شعور مطلق و لایتناهی ؛ و وجود واجب الوجود و خالق مخلوق ، با مطلق گرایی که مشخصه این قوم است عملا راه را بر هر گفتمانی در باره این نظریه بسته اند زیرا ان را نه یک تئوری بلکه حکم اثبات شده می دانند و شک در وجود چنین پدیده ای را کفر دانسته و جزای کفر گویی چیزی نیست جز سرنوشت گالیله . در چنین شرایطی وبا پبروان اینگونه مطلق گرایی چگونه می توان گفتمان نمود ؟ در باره یک تئوری می توان با پیروان ان نظریه روزها ، ماه ها سالها جدال فکری نمود بودن اینکه به سرنوشت گالیله دچار گشت !

موفق بشی خالو

سلام بر چوک گل سورو...بنده هم متقابلا توفیق و سلامتی را برایتان آرزومندم...کاملا حق با شماست..من نیز چون شما نظریات طبیعت شناسان را رد ننموده ام و منکر وجود بیگ بنگ نیستم هر چند به فرموده شما جای بحث فراوانی دارد و فعلا در حد یک نظریه میباشد..اما معتقدم چنین پدیده عظیمی معلول اراده یک علت بسیار قویتر از خود است.. به عقیده بنده نمی شود ساده لوحانه به دنیا نگریست و نمی شود محسوسات خود را اکمل فرض کرد...اگر لحظه ای تصور نمایئم آنچه انسان می بیند و درک میکند مطلق و کامل است دچار نوعی مطلق گرایی انسانی شده ایم،حال اینکه نقص محسوسات انسانی اظهر من الشمس است..به نظر من شناخت واجب الوجود نوعی مکاشفه درونی است که ارتباطی با اصول و فروع دینی و فرمایشات مذهبی ندارد..
و اما در طول تاریخ متولیان امور دینی با زدن بر چسب کفر بر سینه محققان علوم طبیعی خصومتشان را این گروه اعلام داشته اند(همانند سرنوشت گالیله)..ولی باید بدانند برای تحقیق ،کلمه کفر بی معناست..و خواسته یا ناخواسته علم مسیر خود را باز کرده و به سوی جلو پیش میرود..
از مصاحبت و مکاتبت با شما خرسندم دوست عزیز..موید باشید

نسیم صبا یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 11:53 ق.ظ

سلام / باید آفرین گفت به این همه اطلاعات / من هم مثل شما عاشق آسمان و ستاره هاشم ( البته + دریا ) با این تفاوت که از اونها فقط چشمک زدن هاشو نو و دست تکون دادن بهشنو می شناسم / نوشته ها تون جالب و عمیق بود - انسان در برابر این همه عظمت پرودگار احساس حقارت میکند / ولی واقعاْ این ابعاد مادی ( مسافت و حجم و... ) مبنای سنجش و مقایسه اند برای کوچک و بزرگ بودن انسان / به نظر شما این مقیاس های اندازه گیری از نظر دیمانسون با روح و قلب انسان سازگار است ؟ دور و بر ما زیاد هستند آدم های کوچکی که از نظر طول و وزن و حجم در مقابل کهکشانها در حد اپسیلون هم نیستند چه بسا دل هایی دارند که بی نهایت ریاضیات هم قابل به توصیف آنها نیست چه برسد به مقادیری نظیر سال نوری ! هر چند آسمان ها و زمین در حد خود قابل تفکرند .
ای کاش می توانستم بر شانه های خود بنشانم
این خلق بی شمار را
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببیند خورشیدشان کجاست ؟
تا باورم کنند
ای کاش ...
با تشکر از متن زیبایتان

سلام بر شما..منتظر نوشته های زیباتان بوم...بنده قصد قیاس معنویات را با طول و حجم نداشتم و فقط خواستم یادآور کوچک بودن انسان در مقابل هستی باشم..و در نهایت نوشته ام که:((همین انسانی که اگر انسانیت نداشته باشد هیچ نیست))...با نوشتن این جمله خواسته بودم بفهمانم ارزش انسان فقط در گرو انسانیت او است که در بین این همه بزرگی دنیا باز هم وجود دارد و به حساب می آید..پس کاملتر می گویم:انسان بسیار کوچک و انسانیت بسیار بزرگ است...
سپاس از حضورو شعر زیبایتان..راستی بنده نیز با دریا بسیار موافقم..هر چند کوه را نیز از یاد نمیبرم...موفق باشید

مانی یکشنبه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:32 ب.ظ http://cafemani.persianblog.ir

متاسفم برای دنیای کریهی که در آن می‌زیم و خوشحالم برای آنکه تو مهربان دوست اینگونه رد انسانیت را در کهکشان راه شیری می‌جوئی ... شاید که با چشمی مسلح خبری از او برایمان بیاوری ...

اما دنیای شما زیباست..دنیایی پر از ذوق و احساس...انسانیت رد نمیشود دوست،آن انسان است که در امتحان انسانیت مردود شده...
بار دیگر به دنیا بنگر..به خویش بنگر..خودت بی واسطه او را خواهی یافت..

هومن جمعه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:17 ب.ظ

سلام پیام جان
خوشحالم که مجموعه افکارت را به رشته تحریر در می اوری.
و خوشحالترم از اینکه در قلمت به مرز پختگی رسیده ای.
برایت ارزوی سلامتی میکتم.

سلام بر دوست گرانقدر..بسی منت نهادید و دیدگانمان را منور نمودید...بنده نیز متقابلا سعادت و سلامت شما را برایتان آرزومندم...

سارا یکشنبه 8 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 02:38 ب.ظ http://www.raniaprincess.blogsky.com/

سلام دوست

تصمیم نداری یه پست جدید بزاری؟

دلمون برای نوشتههات تنگه (:

سلام..به زودی...

سلما شنبه 15 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 10:14 ب.ظ http://charandiat.blogfa.com

وقتی انسان همه ی این شگفتی های جهان خلقت رو کشف میکنه وقتی راز هزاران نوع پرنده و حشره و ستاره و انواع ماهی ها و گوشتخواران و گیاهانی که در دورترین نقطه ی جهان رشد میکنه رو کشف میکنه یعنی اینکه انسان هم ارزشش خیلی بالاتر از این حرفهاست.اونقدر که خداوند همه ی این شگفتی ها رو برای همین انسان آفرید.

صحیح می فرمائید ..تشکر

M_AQ پنج‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:44 ب.ظ http://goldengulf.blogfa.com

سلام ...
متن ادبی زیبایی بو د...
آره واقعا مگه ممکنه .. در جهان .. در این زیبایی.. در این نظم.... در این عظمت دستی در کار نباشد؟/؟؟
من عاشق آسمانم ... اونم شب.........
شکوهی....... که هستی را هویدا می کند و ...........


خوشحال می شم یه سری به من بزنیددد

سلام..مراتب تشکر مرا پذیرا باشید دوست...

سلما دوشنبه 11 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 09:26 ب.ظ http://charandiat.blogfa

یادم رفت بهتون بگم که اگر به ماهیگیری علاقه دارین توصیه می کنم به قشم بیاین و وسط جنگل حرا از این کار لذت ببرین.

پیشنهاد خیلی خوبی بود..ماهیگیری در جنگلهای حرا بندر خمیر را تجربه کرده ام..از پیشنهادتون ممنونم..

m_aq شنبه 6 مهر‌ماه سال 1387 ساعت 09:55 ب.ظ http://www.goldengulf.blogfa.com

سلام آقای بزرگمهر
خیلی وقته که آپ نیستی ؟

لاری چهارشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1387 ساعت 04:41 ق.ظ

درود بر شمای گل و چوک سورو گلاب
با نظر هر دو شما موافقم.
از کوه ها و کویر های بسیاری آسمان شب را دیده ام و هنوز می بینم و به تجربه دریافته ام امکان دیدن آسمان شب در شهرها و روستاها با انسانیت که دربردارنده همه چیزهای خوب است همبستگی مستقیم دارد و دارای ضریب همبستگی ۱+ است.
کافی است مردم تهران و شهرهای بزرگتر را با مردم روستاها و شهر های کوچکتر مقایسه کنیم. در شهرهای بزرگ آدم فراموش می کند ماه و ستاره ای هم وجود دارد و به راستی به اشرف مخلوقات بودن خود مومن و معتقد می شود و همه کائنات را فقط برای خود و در خدمت خود تصور می کند.
شاید قسمت من بود که شما آپ نکنید تا خدمت برسم. از إایگانی های وبلاگتان هم لذت بردم. سپاسگزارم.

درود بر شما لاری مهربان
اگر دیر پاسخ می دهم مرا عفو بدارید..مراتب سپاس بنده را پذیرا باشید... و شاید هم بخت بلند بنده بود که شما نظری به این وبلاگ انداختید...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد