پیام بزرگمهر

تعمقی بر مجهولات و نگرشی دیگر بر زیستن

پیام بزرگمهر

تعمقی بر مجهولات و نگرشی دیگر بر زیستن

جایی برای نشستن

از ماشین پیاده شد...نگاهی به ساعتش انداخت..هنوز نیم ساعتی تا رسیدن قطار فرصت داشت..همه کارهایش را تمام کرده بود و می توانست آسودگی خاطر را در خود حس کند...چند متر آنطرفتر جایی را بر روی ریل، برای نشستن انتخاب کرد..دست بر زیر چانه زده و به گذشته می اندیشید...تنها عشق و دلیلش برای زندگی،مادر پیرش بود که یکماه پیش از دنیا رفت...در آخرین رای زنیهایش با خود،نتوانست دلیل موجهی برای بودن بیابد...

صدای بوق هشدار قطار از دور شنیده می شد..اما او بی خیال روی ریل نشسته و در افکار خود غرق بود...در این لحظات تمام زندگی را مرور می کرد..قطار با صدای مهیب هشدارش بسیار نزدیک شده بود...

خواست برای بار آخر سیگاری روشن کند..سیگار را بر دهان گذاشت و برای یافتن فندک جیب هایش را وارسی کرد..یادش آمد آن را توی ماشین جا گذاشته...برخاست تا به سراغ فندک برود..اما اگر می رفت قطار از اینجا عبور می کرد و باید یک روز دیگر منتظر قطار می ماند و یک روز دیگر این دنیای نامرد و بیهوده را تحمل می کرد..بی خیال سیگار شد و سرجایش نشست...قطار رد شد...

 

نظرات 13 + ارسال نظر
سارا یکشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:40 ب.ظ http://www.raniaprincess.blogsky.com/

سلام اقای بزرگمهر

امیدوارم که فقط یک داستان باشه!

سال خوبی داشته باشی دوست خوبم(:

سلام سارا خانم...زندگی با امید زنده است...من هم امیدوارم همیشه امید داشته باشید دوست خوبم...

نسیم صبا دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:55 ق.ظ

سلام /امیدوار بودم که سال جدید کمی قشنگ تر آغاز کنید به قول خودتون زندگی با امید زنده است/ و من همچنان امیدوارم ( به قول شاعر من آن روز انتظار می کشم حتی اگر دیگر نباشم )
آقای بزرگمهر / کمی به کلمه انسان دقیق تر بنگرید انسان ریشه در نسیان یا فراموشی دارد / از دست دادن عزیزان امر اجتناب ناپذیر طبیعت است اما فراموش کردن نه بدان معنی که خاطرات خوب روزهای با هم بودن را از یاد ببریم بلکه به قول خودتون برای آنکه جایی برای نشستن روی این کره خاکی داشته باشیم به نظر من خصلتی زیبا برای انسان است /من هم همیشه فکر میکردم ما آدمها چه موجودات بی ارزشی هستیم که با گذشت چند روز - چند ماه ویا چند سال به نبود همدیگر عادت می کنیم ولی واقعیت چیز دیگری است هیچ امر خدا بی حکمت نیست و نسیان ما آدمها برای تحمل دوری واز دست دادن عزیزانمان است .

سلام بر شما...متشکرم از حسن التفاتتان به نوشته های بنده...حرفهایتان را قبول دارم،انسان ذاتا فراموشکار و عادت پذیر است ..و اگر این خصائل را نداشت زندگی بر او بسیار دشوار می شد..هر امری در اثر تکرار برای انسانها عادی شده و پذیرفته تر می شود(که شما آن را نسیان آدمی نام نهاده اید)...
و اما این داستان صرفا روایتی بود در مورد یکی از انسانهایی که ممکن است در اطراف ما زندگی کند و کمی متفاوت بیندیشد...شاید نبودن بهتر از بدون امید بودن،باشد...البته شاید......

بنگری دوشنبه 5 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 10:48 ب.ظ http://www.bangeree.blogsky.com

سلام و خسته نباشید..
ایامی سرشار از مهر و عاطفه ...توام با موفقیت و سلامتی داشته باشید .
داستان مختصرت بسیار زیبا بود . می دونی همیشه این فکر میکنم که نباید از موقعیتهای یافته شده گذر کرد ...هر فرصت و موقعیتی یک بار خواهد آمد ..برای یافتن دوباره شاید فرصتی نباشد یا شاید شانس یاری ندهد .
گذر قطار مثل گذر عقربه های ساعت زمونه میمونه ..هر لحظه هر ثانیه یک فرصت یک تلاش یک هدف محسوب می شود.

دلت شاد ...

سلام دوست..شما هم خسته نباشید و آرزوی ایامی نیک و پر از امید برایتان دارم...شما دقیقا به یکی از هدفهای اصلی نهفته در جملات داستان پی بردید..آنجایی که آن مرد هوس سیگار کشیدن می کند و لحظه ای از جایش بلند می شود موقعیتی و بهانه ای برای بازگشت به زندگی دارد ولی خودش با اختیار آن را رها می کند و بر روی ریل نابودی می نشیند...شاید هر کس از شخصیت داستان برداشت متفاوتی کرده باشد ولی مهم شخصیت داستان نبوده و بلکه مهم اصل داستان است...میشد شخصیت داستان را طوری طراحی کرد که به خاطر سیگار کشیدن از جایش بلند شده و به طرف ماشین برود و دوباره به زندگی باز گردد.. این فرصت ایجاد شده برای هر دو یکسان بوده،و فقط این افرادند که از موقعیتهای یکسان نیز به طور متفاوت بهره می گیرند...
برقرار باشی...

محمد آقازاده سه‌شنبه 6 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:52 ق.ظ

خوشحالم که می نویسی و من می خوانم

سلام.بنده بسیار مسرور و مغرورم از تشریف فرماییتان...

محمدامین جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:28 ق.ظ http://nowrozi.blogsky.com

سلام دوست عزیز
مطلب بسیار جالبی بود.امیدوارم آقای مهندس باز هم بهتر بنویسی.

سلام عزیز دلم...متشکرم دوست قدیمی..

مهرداد جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:30 ق.ظ http://shahidayeshahr.blogfa.com

نوروز بر تو عزیز هم فرخنده باد!
تاخیرم را ببخش رفیق....
با بهترین ارزوها..

زعفرون جمعه 9 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:27 ب.ظ

سال نو مبارک

و بر شما همچنین...

چاووشی سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 12:35 ب.ظ http://www.chavooshi.visit.ws

سلام
وبلاگ جالب و پر محتوایی دارین .......... خوبیش اینه که در مورد هر چی که به نظرتون میاد می نویسین
امیدوارم همیشه همینجور فعال و موفق باشین
دوست داشتی یه سری به کلبه خراب زده ما هم بزن

سلام از بنده...
شما محبت دارید دوست گرامی...امیدوارم کلبه تان همیشه گرم و نورانی و با صفا باشد...

کتایون چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 08:04 ق.ظ http://azmarg.blogfa.com/

سلام پیام عزیز. برای ادامه یک بازی از تو دعوت کرده ام. سری به من بزن دوست خوبم و دعوتم را بپذیر. منتظرت هستم . سپاس

سلام خانم دکتر...به دیده منت...متشکرم

نصیر رضایی نژاد پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 02:10 ب.ظ http://www.rebeka13.blogfa.com

سلام دوست گلم
عیدت مبارک

لیوان پری شدم شکستی تو دلم
تقصیر تو بوده این که خالی شده ام
.
با چند تا رباعی به روزم سر بزنی خوشحال می شم .
به روز باشی .

سلام بر دوست گرامی
عید بر شما هم مبارک باشد
بسیار زیبا بود...من که مشتریتان شدم...احسنت

مهرگان پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:24 ب.ظ http://bandarmehr.blogfa.com

سلام
عیدت مبارک ... دیر که نشده ؟؟؟؟
شاد باشی و شادکام

سلام بر مهرگان مهربان...عید بر شما هم مبارک...برای حرفهای خوب هیچ وقت دیر نیست...کامروا و نیکفرجام باشید

عاری سه‌شنبه 20 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:35 ق.ظ

قلم خوبی داری و لی تو رو خدا دیگه از این داستانهایی که آدم به پوچی میرسه رو ننویس.
ممنون دوست گلم.

سلما چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:21 ب.ظ

عالی بود.

ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد